با يک لبخند تو هزار راه بسته باز می شود
و
هزار خاطره بی پايان آغاز می شود.....
با يک نگاه تو هزار مرده پريشان زنده ميشود و هزار آسمان تاريک
خورشيده تابنده می شود.
با يک اشاره تو دل نازکم هزار پاره ميشود
و
میلاذ با شکوه عشق
هزار پاره می شود
در این شب وحشت زا! دست های خسته ام را بگیر
و
کلمه های معصومی را که بر زبانم متوقف مانده اند
به سوی عشق ببر!
در این زمستان قطبی پيراهنم را با عطر نفسهايت گرم کن
و
هفت آسمان گمشده را از روی شانه هايم بردار
با يک وزش گيسوی تو اقيانوس ها
متلاطم می شوند
و
ماهيان عشق را تجربه می کنند
و
صدفهايی که در باغهای مرجان خانه دارند
مرواريد های درخشان خود را به دهان من ميبخشند.........!
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :